یک دریا پریشانی...
شنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۶:۱۳ ب.ظ
رسیدن به ساحل ، شوقی در دل انسان غرق زده ی دنیا ایجاد می کند که ذوق رفتن به بهشت برای یک جهنمی...
دنیا عجب بد دنیایی شده است وقتی صدای حقیقت را می شنویم و خویش را به نشنیدن می زنیم...
وقتی به دور و بر خویش می نگرم حالم دگرگون می شود... نه از نداستن ها بلکه از دانستنی هایی که می دانیم و عمل نمی کنیم...
ما را در این قرن بیست و یک چه شده است که هنوز به ندای حق لبیک جانانه سر نداده ایم؟؟؟
ما را چه شده است که می دانیم و دل را می رانیم ؟
زمان به پایان نزدیک می شود ، فرصت کم کم رو به خاتمه است... نسل های آتی به امید پایان فرصت دنیای ما برای قدم گذاشتن به این عرصه ی خاکی به انتظار نشسته اند...
ما را چه می شود اگر کمی دل خویش را به سوی حقیقت معطوف سازیم...
دنیا پایان یافتنی است! این را هم بدانیم !
دنیا با همه ی شلوغ کاری های بشر امروزی همچون یک دریایی است مواج که اگر سوار یک کشتی نجات نباشیم یقینا در آن به هلاکت خواهیم رسید!
انسان فرار کرده از حضرت حق ، دریای پریشانی را برای انسان ساخته است که اگر در پناه نگاه آن صاحب زمان نباشد یقینا قافیه را باخته است!
دنیا گذرگاهی زود پایان یافتنی است ولی مهم این است که به آنچه می دانیم عمل نماییم...
شاید در آن دنیا خجالت زده ی آن خالق محبوب نگردیم...
۹۳/۰۲/۰۶
و زمان هم
تیک تاک.تیک تاک..تیک تاک......تیک تاک..........تیک تاک و بعد
سکوت
تمام شد