آینه ی دل نما

آنان که وسیع می بینند عاقبت دلباخته اش می شوند حال آنکه نمی دانند که اینجا بهارش همیشگی و ماندگار نیست !
دلباختگان سرای ناپایدار همیشه بردگان زمانند و آنانکه بردگان وقت حیات خویش می شوند ؛ سرانجام ، بدنامان زمان می گردند .
اما چه خوش سرانجام اند آنانی که دنیا در نظرشان تنگ و کوچک آمد . دل بریده ی از این و آن ؛ امّا دلبسته ی راهی که غایتش منتهی به اوست .
دنیای خویش فدای دوست کردند تا بدو دست یابند ؛ اینجا را دیدند ولی آن طرف را پسندیدند ؛ اینجا را تحمل کردند ولی آنسوی دیگر را به انتظار نشستند .
؛؛؛
تاریخ پُر است از هر دو نوع دیدن ! اما آنانکه بر دنیایِ نفسِ خود استقامت ورزیدند مزدشان چه بود ؟ آیا چیزی بیش از مرگ گیرشان آمد ؟
و آنانکه بر حق پایدار ماندند و خون دل خوردند آیا نباید به شوق شنیدن " سلام علیکم بما صبرتم " و " ادخلوها بسلام آمنین " به انتظار بنشینند ؟
تاریخ بُنیانش بر دایره ی تکرار است . جنگ و نبرد نیز جزو لاینفک تاریخ است که موجب گشته شعار جنگ جنگ تا پیروزی همیشه سر داده شود . یکطرف حق گرایان و یکطرف هم حق گریزان !
؛؛
تاریخ عبرت می شود اگر مردمانش ذوق و شوق بهشت در دل خویش نپرورانند و آنگاه عزّت می یابد که حیات داشتگان در آن ، ایمان به آنچه که میدانند و باور دارند را با عمل خویش زینت دهند .
ماییم و تاریخ . یک طرف میشوند اهل کوفه ، یکطرف هم میشوند پارکابان امام حق !
حسین (ع) همیشه ی زمان هست . یزید هم یافت میشود حتی بیشتر از حسین (ع) و مسلم (ع) . تا بوده همین گونه بوده . اهل حق کم اند ولی مگر نشنیده ای ؟ « کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثیرَةً » . دنیا هم تغییر میکند اگر « بِإِذْنِ اللَّه » باشد .
خمینی می شود حسین (ع) و امتش هم میشوند زهیر و جون و عباس . مال دنیا که هیچ ، سر و دست فدای امام خویش میکنند چون میدانند اگر بخواهند مثل کوفیان جمع و تفریق دنیایی کنند ورشکسته ی آخرتی می شوند . پس با عقل معاش که نه ! بلکه با ماشین حساب دل جمع می کنند و هرکه اینگونه بود مطمئن باشد که آن طرف ها با توان های نجومی مزدش را خواهند داد .
؛؛
آینه را برای این آفریده اند تا رخسارِ عیان را در آن ببینی و خود را مرتب کنی ؛ آری آینه به کمال رسیده است کین گونه ما را اصلاح میکند !
حال ما نامرتبانِ باطن به که بنگریم تا رخسار خود سرخاب سفیداب کنیم تا آیندگان مان بر ما خرده نگیرند و عیب مان نکنند ؟
این روزها آینه ی عیان نما به راحتی یافت می شود - مگر نمیدانی که به خودکفایی رسیده ایم ؟ - و راحت تر از آن ، آینه ی دل نما ! و شهید خوب آینه ای ست تا خود را بدان عرضه کنیم و او را معیار عمل خویش سازیم .
و به پایان میرسد حرف ، تو به راه خویش و من در مسیر خود اما این بار نه تنها بلکه با یک کوله پر از سوال و پرسشی ناجواب !
و من ... و تکرار این حرف ها که رفتند شهیدان ! و ما ماندیم . رفتند تا ما بمانیم اما نه اینکه به غفلت ، عمر بگذرانیم . نه اینکه بی تفاوت و به اسم مصلحت سنجی به پستوی خرابه ها برویم .
دامن سخن باید عاقبت جمع کرد اما میگویم : می شود این روزها هم عزت گرفت . حتی با بالا بردن تابوت چند استخوان بی پلاک بر روی سر ! باید به تمام دنیا افتخار کرد که این ماییم افتخار آفرینان تاریخ و سند تاییدمان هم تابوتی ست که پرچم ایران اسلامی بر آن کشیده ایم . و به هنگام خداحافظی ، سلام بر شهیدان گمنام !