... ماه نیّر ! بتاب بر ستاره ی بی فروغ

وبلاگ شخصی مصطفی روحی

روشن مثل راهِ احمدی روشن

پنجشنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۲، ۱۰:۳۰ ق.ظ

به مناسبت دومین سالگرد شهادت شهید مصطفی احمدی روشن

در میانه ی ظهر مرد دنیا دیده ای برایم لب به گلایه گشود و تا آنجا که مرا مشتاق دید از مشکلات و معضلات جامعه برایم گفت و گفت ... . از این مینالید که چرا در هر خانواده ای باید یک یا چند جوان بیکار یافت شود ؟ همچون پسر خودش که چند وقت است که کاری برایش دست و پا نمیشود . چرا باید پسر 17 ساله ای در این مملکت به خاطر بیکاری و نداری مرتکب خلاف شود ؟ چرا باید بعد از گذشت بیش از سه دهه از انقلاب این همه مشکلات در جامعه بیداد کند و هنوز که هنوز است مردم باید دغدغه ی آب و نان داشته باشند ؟  

عمق حرف های مرد که معطر به عطر دلسوزی بود را از کشمکش های سیاسی سالهای گذشته ی سیاسیون که ریشه در خودخواهی ها داشت را می شد فهمید و درک کرد ؛ اما در میانه ی سخن خود بین نسل امروز و نسل قبل از انقلاب مقایسه ای نمود که مرا بیش از پیش به تامل واداشت . میگفت : قبل از انقلاب بخوانید زمان شاه ما سه تا پسر بودیم که برای نماز خواندن در مسجد دنبال پدرمان می دویدیم که از نماز جماعت جا نمانیم اما الان به پسرم جرئت نمیکنم بگویم بلندشو نماز بخوان از بس که جوان های این دور و زمانه بی دین شده اند ! ما کی قبل از انقلاب بخوانید زمان شاه این همه معتاد و دزد داشتیم و ... ؟

انتقادهای مرد پُر بیراه نبود اما آنجا که بین نسل دیروز و امروز مقایسه نمود و همه چیز را پای اسلام گذاشت خیلی برایم سنگین تمام شد ! او باکری ها و همت ها را از نسل محمدرضاشاه میدانست و شهادت شان را به پهلوی های ملعون نسبت میداد و در مقابل ، معتادان ، دزدان و مفسدان اقتصادی امروز را هم به حکومت وقت اسلامی ! خلاصه به گونه ای به شبهه پراکنی خود پرداخت تا به این نتیجه برسد که گذشته را به حال ترجیح می دهد !

اما در میان این همه شبهه ی روزگار ، واقعیت چیست ؟ آیا اصلا واقعیتی یافت می شود که ما را به سر منزل مقصود برساند و ما را به چنان حیاتی برساند که نه در آن ترسی باشد و نه اندوهی ؟

از آیات قرآن و کلام معصومین اینگونه می توان فهمید که آدمی وقتی ناسپاس می شود که از نعمت های داشته ی خود و خلقت های خداوند متعال غافل شود . لذا توصیه قرآن بر آن است که داشته های تان را یاد کنید تا مانع از تباهی شان گردید .

اما بگذار برایت از جوانی بنویسم که در دست نوشته اش اینگونه نگاشت : " در آخرت و پل صراط از کسانی که مخالف انقلاب و ولی فقیه هستند روبرمی‌گردانم . " همان جوانی که به جرم تلاش برای رساندن کشور اسلامی اش به عزت و خودکفایی و نیز تحقق خواسته ی رهبرش توسط عوامل تروریستی موساد در 21 دیماه 90 به فیض شهادت نائل گشت . همان جوانی که متولد بعد از جریان انقلاب اسلامی است و دوران پهلوی را هم اصلا درک نکرده بود . یعنی 17 شهریور 1358 درست در سالروز واقعه ی خونین میدان شهدا در 17 شهریور 57 ! همان جوانی که بعد از پایان جنگ تحمیلی تنها 9 سال داشت و این یعنی آنکه وی با توجه به اقتضای سنّش نمی توانسته است از جنگ و آرمانهای انقلاب و امام تحلیل متفکرانه ای داشته باشد .

هر نونهالی به ناچار باید دوران عمر خویش را یکی پس از دیگری بگذراند و اینگونه نیز شد . او نوجوانی اش را با تجربه ی ماجرای پذیرش قطعنامه 598 و جام زهر در دوران سازندگی آغاز نمود . همان زمانی که گفته می شد باید بخشی از آحاد جامعه زیر چرخ دنده های توسعه ی کشور له بشوند . او این صداها را می شنید و می اندیشید ؛ و دوران دانشجویی خود را در زمانی طی نمود که اصلی ترین شعار شخص اجرایی کشور شده بود آزادی و دموکراسی . همان زمانی که گفته می شد اگر بتوانیم خدا را هم باید به پای استیضاح بکشانیم . همان زمانی که برخی معتقد بودند امام خمینی (ره) دیگر به موزه ی تاریخ پیوسته است . همان ایامی که علنا به مقدسات دین توهین می شد . همان روزهایی که تساهل و تسامح فرهنگی سیاست سکانداران فرهنگی کشور بود . او و هم نسلی هایش این ها را می شنیدند و می اندیشیدند .

اما او چیزی را فهمیده بود که خیلی از مدعیان و انقلابی ترها آن را نفهمیده بودند و امروز هم به گونه ای موضع می گیرند و ذکر خاطره می کنند که آدمی به یقین می رسد که هنوز در نافهمی خود اصرار دارند . او به فهمی رسیده بود که گوش جان سپردن به سخنان ولایت و تحقق خواسته ها و خط مشی های او را بالاترین مقام ادراک و اندیشمندی و سعادت می دانست . همان فهم و مقامی که در طول تاریخ اسلام حتی در صدر اسلام برای بسیاری از مسلمانان سنگین آمد تا جایی که سخن حضرت حق را به گوشه ای پس زدند و حدث ما حدث ... .  او به این نکته پی برده بود که سعادت دنیا و آخرت در گرو تبعیت بی چون و چرا از مقام ولایت است . همان مقامی که امروز در عصر غیبت در ولی فقیه متجلی شده است و او همان جانشین خلیفه الله زمان است که به سعادت دنیا و آخرت انسان ها همت گماشته هرچند عده ای نفهمند و تنها همت شان رسیدن به آب و دانه ای باشد .

آری اگر امروز مشکلات در جامعه ی اسلامی ایران بیداد میکند . اگر جوان 17 ساله ای از روی فقر و بیکاری دست به دزدی می زند و اگر به خاطر فقر فرهنگی اجتماعی برخی از جوانان به دام اعتیاد و طلاق و ... می افتند و اگر سالم ترین تفریح جوانان این کشور قلیان کشیدن شده است تقصیر اسلام و حکومتش نیست . مقصران کسانی اند که حرف زعیم جامعه ی خویش را شنیدند و بی اعتنایی کردند . همان هایی که در عصر ریاست شان واقعیت هایی همچون مبارزه با مفاسد اقتصادی ، ناتوی فرهنگی ، جنگ نرم و ... را از رهبرشان می شنیدند ولی در عمل منش خود را پیش می گرفتند . امروز هم همان صدای رهبر جامعه توسط مسئولین اجرایی کشور ضعیف شنیده می شود . همان سخنانی که بر اقتدار درونی و تکیه بر ظرفیت های کشور تکیه دارد ، همان خواسته هایی که بر کاهش وابستگی به درآمدهای نفتی اشاره دارد ، همان واقعیتهایی که به عدم اعتماد به ابرقدرت های پوشالی جهان اشاره دارد ولی در مقابل منشی را می بینیم که به این خواسته ها منجر نمی شود .

مصطفی احمدی روشن که دو سال قبل در چنین ایامی توسط عوامل تروریستی موساد به شهادت رسید از نسل بعد از انقلاب اسلامی بود همچنان که شهید داریوش رضایی نژاد نیز اینگونه بود .  آنان به این مهم رسیده بودند که سعادت تنها در گرو اسلام خواهی ست و آن محقق نخواهد شد مگر از مجرای ولایت پذیری . آنها بالعکس برخی از مسئولین به جمله ی مشهور حضرت امام راحل (ره) که " می شود ، می توانیم " ایمان داشتند . آنها رسیدن به عزت را در گروی خودباوری میدانستند نه ارتباط برقرار کردن و تسلیم شدن در برابر زورگویان جهان .

 مصطفی احمدی روشن تنها نمونه ای است از فرزندان متعلق به دوران انقلاب اسلامی . همان فرزندانی که شعارهای غربی و غرب زدگی را شنیدند و از اسلام و رهبر اسلام خواهش پا پس نکشیدند . او همان است که در اوج تبلیغات مسموم دشمن در جهت بدبین نمودن جوانان به حکومت و تلاش برای تغییر فرهنگ اصیل شان بر منش خویش ثابت قدم ماند و رنگ خون را در میان همه ی رنگ و لعاب های دنیایی زیباتر دید . او همان کسی است که ندای رهبرش را در جهت دستیابی به اقتدار علمی شنید و بدان جامه ی عمل پوشاند .

جوانان و نوجوانانی که در سایه ی حکومت جمهوری اسلامی حیات دارند را در کوچه و بازار نباید یافت . برای زیارت شان باید به نمازهای جمعه ، هیئت های مذهبی در تاسوعا و عاشورا و سایر مناسبت های دینی ، به هنگام ایام اعتکاف و شبهای قدر ، در دانشگاه ها ، در راه پیمایی ها و ... رفت . آری جوانان نسل دوم و سوم و چهارم انقلاب به احمدی روشن ها افتخار میکنند . چرا که آنان راهی را برگزیدند که در آن ننگ نیست ... و اگر اینگونه نبود پس از شهادت او بیش از 300 نفر از دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف درخواست تغییر رشته به مهندسی انرژی شاخه هسته‌ای را نمی دادند .

آری حقیقت این است که راهِ روشن از مسیر احمدی روشن ها می گذرد و امروز و فردا هم اینگونه خواهد بود . راه او راهی ست که ولایت پذیری معنای تام و تمام آن است . 

باشد که رستگار شویم ...

 

انتشار در خبرنامه دانشجویان ایران

موافقین ۵ مخالفین ۰ ۹۲/۱۰/۱۹

نظرات  (۱۰)

۱۹ دی ۹۲ ، ۱۳:۵۳ نرگس روزبهانی
سلام ودرود خــــــــــــدابرهمه ی شهدا
کاش به آن پیرمرد وامثال او می گفتید
امام گفت:ا"انقلاب ما انقلاب نان وخربزه نبود"
یازهرا
صلوات
۱۹ دی ۹۲ ، ۲۱:۰۱ نقی رحمت زاده
سلام.خداقوت!
دعا میکنم شهید بشی...
پاسخ:
سلام
الهی آمین...
سلام
پیرمرده تاجیک بود ؟
:)))
پاسخ:
و علیکم السلام 
!!!
۲۱ دی ۹۲ ، ۰۹:۴۸ سجاد عبدی
سلام سرباز...!
تاج گذاری سردارت مبارکت...!
ارادت
پاسخ:
و علیکم السلام سردار...!
۲۱ دی ۹۲ ، ۱۷:۴۸ سوشیانت ...
سلام
ان شاالله شهادت نصیبمان شود
یا علی...
۲۸ دی ۹۲ ، ۱۲:۳۴ عباس الاسوند
سلام علیکم ولادت نور برشما مبارک...
ولادت نور
لعنت بر پایمال کننده گان خون شهدا
۱۲ بهمن ۹۲ ، ۱۶:۲۰ مصطفی گرجی
سلام
بادا بادا مبارک بادا
انشاالله مبارک بادا

گل در اومد از حموم
سنبل در اومد از حموم

آقا مبارک باشه
انشاالله بعد از پنج سال زندگی شیرین شهید بشید
انشاااااااااااااااااااااااااااااااااااااالله
۱۴ بهمن ۹۲ ، ۰۲:۱۹ سجاد قاسمی
با سلام خدمت شما (جناب روحی بزرگوار)
درصورت تمایل لینک مارو در وبلاگتون قرار بدید و یاری بفرمایید در پیشرفت
ممنون از وبلاگ خوبتون
http://harvale.ir
خوش بحالت . چقدر فکرت ازاده قدر خودتو بدون مثل شما دیگه پیدا نمشیه
جوون بیکار........
پاسخ:
هوشی بدست آر که آنم آرزوست...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.